نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

جشن پایان سال تحصیلی

روز پنجشنبه گذشته جشن پایان سال تحصیلی در کانون بود . طبق معمول یک شعر بچه ها خوندند و چند کلیپ هم برای مامانها گذاشتند و بعد هم یک نقاشی یادگاری مامانها و بچه ها با هم کشیدند. و اونو روی دیوار چسباندیم. و بعد هم پذیرایی شدیم. موقع برگشت یک سازدهنی برای نادیا خریدم که بسیار این خرید نادیا رو خوشحال کرد. تو خونه میزد و میگفت شماها باید برقصین و یا شما بزنید تا من برقصم. بعد هم نشست با یک لوله خالی وسط دستمال توالت که دوتا کاغذ هم بهش چسبونده بود یک کاردستی درست کرد و اومد به من نشون داد و گفت مامان ساز درست کردم. با دستش به کاغذها میزد و میگفت به صداش گوش کن. خیلی برام جالب بود. قربون اون خلاقیتت برم من عزیزم. چند روز پیش هم قصه حنایی ا...
27 خرداد 1393

خاطرات

دختر قشنگم. روزهای مادر و پدر گذشت و من بخاطر کمبود وقت و پرمشغله بودن بسیار نتونستم از هدیه های زیبایی که تو در این روزها به ما دادی بنویسم. هدیه هایی زیبا و فراموش نشدنی. برای من در روز مادر یک قلب زیبا که با دستهای کوچولو و خوشگلت درست کرده بودی و یک کارت تبریک قشنگ که با خورده های نی هی رنگی اسم من رو روش نوشته بودی. و برای روز پدر هم برای بابا یک جاکلیدی خوشگل که عکس بابا رو خودت روش کشیدی بودی و دو تا پیراهن کاغذی خوشگل یکی با کروات و یکی با پاپیون درست کردی بود و واقعاً زیبا شده بودند . هدیه های تو شیرینم همیشه برای ما بهترین هدایای دنیاست. حالا بگم از شیرین زبونی های این گل دخترمون: کلیپس کوچکی که من برای جمع کردن موهام ا...
24 خرداد 1393
1